مشکلات جوان ایرانی
«مشکلات جوان ایرانی»
سالار سنچولی:
خانهام بین چه تنگ و تاریک است
موعد قسط و وام نزدیک است
آنقدر گوشت نخوردم حتی
استکانم کمرش باریک است
چند وقتی است گشتهام عاشق
به گمانم که دختری نیک است
چون که او را نمیدهند به من
سر و کارم به سیخ و پیک نیک است
فقر با مشکلات و بیکاری
مانده در زندگی ایرانی
من از این مشکلات مغبونم
گیر در زیر چرخ گردونم
خشک و خالی بدون هیچ صفا
چند وقتی است همچو هامونم
بنز دیدم سریع کف کردم
تو گمان کن که بنده صابونم
لیک من بابت این زندگیام
از خدا تا به ابد ممنونم
فقر با مشکلات و بیکاری
مانده در زندگی ایرانی
یک نفر با تمام زیبایی
زشت شد زیر رنج و بیماری
یک نفر مرد از نخوردن گوشت
آن یکی در غرق گیاهخواری
بگو چه شد که کشیدی مسئول
تو بین ما و خودت دیواری
تو خودت بین که حق و الانصاف
تو از این مشکلات خبر داری
فکر کردی که جوانان وطن
از چه رو گشتهاند سیگاری
ما که هر روز خدا منتظریم
مرحمی روی زخم بگذاری
فقر با مشکلات و بیکاری
مانده در زندگی ایرانی
پایان